فیلم مولان؛ آنارشیست فانتزی
به گزارش وبلاگ اشاره، مسئله بزرگی که با داستان به ظاهر عادی سینمایی مولان دارم اینجا شکل می گیرد که زنانگی در داستان یک فیلم تبدیل به دستمایه ای برای انقلاب تفکر با گرایشات ضد اجتماعی...

علی رفیعی وردنجانی| مولان فیلمی با انگاره های آنارشیستی از سوی زنان است که به طور هوشمندانه این رویکرد را در موازات حفظ خانواده نمایش می دهد. همه داستان ها قائم به ذات پیرنگ به نوعی در ستایش زنان نوشته می شوند؛ و عملا داستانی که شامه مخاطب را به بوی زنانگی معطر نکند عاری از احساسات و تجربه است.
مسئله بزرگی که با داستان به ظاهر عادی سینمایی مولان دارم اینجا شکل می گیرد که زنانگی در داستان یک فیلم تبدیل به دستمایه ای برای انقلاب تفکر با گرایشات ضد اجتماعی...
مولان فیلمی با انگاره های آنارشیستی از سوی زنان است که به طور هوشمندانه این رویکرد را در موازات حفظ خانواده نمایش می دهد. همه داستان ها قائم به ذات پیرنگ به نوعی در ستایش زنان نوشته می شوند؛ و عملا داستانی که شامه مخاطب را به بوی زنانگی معطر نکند عاری از احساسات و تجربه است. مسئله بزرگی که با داستان به ظاهر عادی سینمایی مولان دارم اینجا شکل می گیرد که زنانگی در داستان یک فیلم تبدیل به دستمایه ای برای انقلاب تفکر با گرایشات ضد اجتماعی می گردد.
باوجود آنکه هالیوود با تکیه بر تکنولوژی و داستان سازی توان خلق افسانه های متعدد را دارد، اما برای ایجاد یک مفهوم انسان محبت آمیز به سراغ افسانه های شرقی با رنگ و لعاب فانتزی می رود. مولان که از کودکی مهارت بالایی در هنر های رزمی دارد از سوی جامعه مورد پذیرش قرار نمی گیرد، آنان انتظار دیگری از یک دختر بچه دارند و سعادت او و خانواده اش را در همسرداری می دانند.
او مجبور می گردد برای نجات کشورش به ظاهر مردانه خود را به سربازخانه معرفی کند و رو در روی نیروی ساحره ای قرار بگیرد که خود از نادیده گرفته شدن رنج برده و اکنون برای انتقام برخواسته است. آنارشیست پروری در فرهنگ سینمایی هالیوود به صورت عمقی و سطحی این روز ها به عنوان یک ابزار فرهنگی استفاده می گردد.
داستان پرواضح به مخاطب می گوید یک زن از نظر توان جسمی چیزی از مرد کم ندارد و می تواند دوشادوش یا در مقابلش مبارزه کند. این تفکر برای زایش بهتر و مفهومی تر در ابعاد جغرافیایی قرار می گیرد که روایت های ضد و نقیض زیادی از نادیده گرفته شدن زنان در خود دارد؛ منظور از جغرافیا تنها چین نیست بلکه نیم کره شرقی است و برای ایجاد کاتارسیس از بنیاد خانواده استفاده می نماید.
خانواده ای که در آن پدر به مولان و تفاوت هایش افتخار می نماید، اما برای حفظ حریم اجتماعی خانواده اش مجبور به مخالفت با او می گردد. فیلم به شدت سرگرم کننده است و با تکیه بر این المان مخاطب را برای پذیرش هر مفهومی آماده می نماید.
*ققنوس در برابر عقاب
از نظر رفتار شناسی هر پدیده ای که باعث تحریک انسان برای یک انقلاب درونی گردد می تواند نشانه هایی از رهایی به وجود آورد. از رفتار مولان نسبت به خانواده و جامعه خود می توان این گونه برداشت کرد که برای ابراز توانایی ها نباید با خانواده مبارزه کرد بلکه باید با فرهنگ منسوخ شده جامعه ای مبارزه کرد که خانواده را وادار به چشم پوشی در برابر توانایی اعضا نموده است.
این مفهوم در متن بسیار کاربردی و فرهنگی است، اما هنگامی که موضعی به عنوان هالیوود آن را برای مخاطب فراوری می نماید می تواند خطر آفرین باشد. به هیچ عنوان قرار نیست با چنین یادداشتی موضع ضد بر مفهوم فراوری شده بگیرم چرا که در حال اجرا همان عملی هستم که از سوی آنان صورت گرفته، اما لازم می دانم این تذکار را در یادداشت خود بگنجانم که حرف راست بیگانه دلیل بر دوستی او با شما نیست.
چاله های فرهنگی زیادی در جوامع شرقی و مشخصا کشورمان از جمله تبعیض جنسیتی میان زنان و مردان وجود دارد و لازمه مرتفع ساختن آن بازنگری بر اساس اصالت فرهنگی در هر جغرافیا است نه تقلید از یک فرهنگ دیگر با این نگرش که آنان اینگونه اندیشیده اند و پیشرفت نموده اند پس ما هم می توانیم با چنین اندیشه ای پیشرفت کنیم. جنس زن در جامعه و شخصیت او بیان کننده میزان پیشرفت کشور از نظر فرهنگی است.
اما نمی توان چاله ها را با افزایش حس مبارزه جویی پر کرد. البته این حس از شخصیت اصلی فیلم مولان ساخته نمی گردد بلکه از ساحره ای که از نادیده شدن به انتقام برخواسته و در آخر خود را فدای قهرمان داستان می نماید بروز می یابد.
درواقع سیاست پشت این فیلم بسیار هوشمندانه طراحی شده است. فیلم قهرمان را انسانی پایبند به خانواده و اخلاقیات ساخته و در جریان ضد قهرمان سازی خود مفهومی فراوری می نماید که عملا مخاطب را دعوت به انقلاب می نماید. به برخورد اولیه فرمانده با مولان دقت کنید، او را دغل باز عنوان می نماید و از ارتش بیرون می نماید.
آنچه باعث پذیرش و آرام شدن فرمانده در برابر قهرمان قصه می گردد نه میل شخصی بلکه نگاه و نظر مردان ارتش به زنی است که زندگیشان را نجات داده است. نمایش ققنوس به عنوان حامی قهرمان قصه و تبدیل شدن جادوگر به عقاب تنها یک بازی برای ایجاد راستا داستان در فیلم است و البته همچنان گویای یک افسانه شرقی.
از سوی دیگر می بینیم مولان همچنان موضع محافظه کارانه خود را در برابر هم رزمان مرد حفظ می نماید و تا آخرین لحظه در ارتباط آنان به صورت جنسیت حقیقی اش اکراه دارد.
*ساختار
فیلم از نظر تلفیق تکنیک های سینمایی (بازسازی تصاویر رایانه ای) با مهارت بالایی ساخته شده است و با یک روایت کلاسیک داستانی فانتزی را به بهترین شیوه و کامل ترین نوع بیان می نماید. دوربین نگاه ویژه ای به شخصیت اصلی دارد و تنها از دید سوم شخص او را نمایش نمی دهد.
رنگ ها تاثیر بالایی بر درک بچه ها دارند و به راحتی در برقراری ارتباط با عامه جامعه پیروز است. هنر های رزمی در این فیلم به طور باور پذیری ارائه شده اند و از زیاده گویی پرهیز شده. استفاده ازدو بازیگر شناخته شده در این زمینه:دنی ین و جت لی در ایجاد تعلیق مالی برای فیلم پیروز بوده است.
سینمایی مولان ساختار ساده ای برای پذیرش و درک مفهومی انتخاب نموده و خانواده را دستمایه ای برای تشویق به یک مبارزه اجتماعی قرار داده است.
منبع: سلام سینما
منبع: فرادید