ویترین بازی: Call of Juarez Gunslinger
به گزارش وبلاگ اشاره، همه ما عاشق بازی های کاوبویی و وسترن هستیم. هرچقدر هم که از این دسته بازی ها انجام دهیم یا فیلم های آن دوره را تماشا کنیم، سیر نمی شویم. با اینکه تا به امروز هزاران اثر مختلف بر اساس این دوره ساخته شده است، اما احساس نکردیم که این دوران و المان های اصلی آن تکراری شده اند. در واقع دوره وسترن آنقدر پتانسیل دارد که اگر خالق اثری بتواند از کلیشه های رایج این سبک ها دوری کند، به راحتی می تواند یک اثر درجه یک و تمام عیار را تحویل مخاطب دهد. در صنعت بازی هم پیش از اینکه بازار بازی های وسترس در کنترل کامل Red Dead Redemption قرار بگیرد، آثار زیادی در این سبک و با این حال و هوا داشتیم که اتفاقا بازی های خیلی خوب و ارزشمندی هم در میان آن ها به چشم می خورند. ولی هر چه که هست، امروزه شرکت های بازی سازی دیگر تمایل کم تری نسبت به ساخت وسترن دارند و شاید هر چند سال یکبار بازی کوچک و جمع وجوری ببینیم. با این همه، در این قسمت از برنامه ویترین بازی می خواهیم به معرفی یکی از قسمت های محبوب مجموعه Call of Juarez بپردازیم و نگاهی دوباره به آن بیندازیم.
مجموعه Call of Juarez به واسطه گیم پلی جذاب و ارائه درست المان های معروف وسترن قطعا در لیست بهترین های این سبک قرار می گیرد. ولی باید اعتراف کرد که این مجموعه فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده است و هیچوقت حضور مرتب و چشم گیری در صنعت بازی نداشته است. دو شماره اول سری بسیار خوب بودند و جزء جذاب ترین بازی های زمان خود به شمار می رفتند. با این حال، قسمت سوم بازی که با نام The Cartel روانه بازار شد، رسما کل مجموعه را زمین زد و آن را به نابودی کشاند؛ در این شماره سازندگان در جهشی ناگهانی، داستان بازی را دنیای مدرن امروز آوردند و هیچ چیزی از آن آمریکای کلاسیک باقی نگذاشتند. جدا از این، فرایند بازی و داستان آن هم یک آبروریزی شرم آور برای نام این مجموعه به حساب می آمد. در واقع سازندگان کارتل با طرح ایده آوردن المان های وسترن به آمریکای امروزی، خواستند اثر متفاوتی را خلق کنند که متاسفانه این ایده در نهایت با سر به زمین خورد. با این همه، دو سال بعد، سازندگان شماره جدید مجموعه را در قالب یک بازی جمع و جور و کوچک با نام Gunslinger عرضه کردند.
وفاداری Gunslinger به عناصر اصلی مجموعه و ارائه کردن ترکیب دقیقی از ویژگی های وسترن باعث شده تا فاجعه کارتل را به صورت کامل فراموش کنیم. بازی داستان یک شکارچی جایزه بگیر با نام سایلس گریوز را روایت می کند. اولین ویژگی شاخص اثر، نحوه داستانگویی آن است. سایلس گریوز نه تنها شخصیت اصلی داستان است، بلکه تمام مدت داستان بازی را شخصا روایت می کند. در واقع گیم پلی با صحبت های گریوز پیش می رود. در طول داستان، گریوز از قصه مقابله خود با مشهورترین چهره ها و خلافکاران دنیای وسترن و نحوه کشتن آن ها می گوید. در این بین بازی کنندگان هم در کنار گوش دادن به روایات او، گیم پلی را جلو می برند. برای اینکه رابطه صحبت های گریوز و گیم پلی را درک کنید، این را بگوییم که بعضی مواقع گریوز در روایت داستان اشتباه می کند و در همان لحظه، گیم پلی بازی بهم می خورد. به عنوان مثال، زمان هایی که گریوز در صحبت های خود اشتباه می کند یا اتفاقات را به شکل های مختلفی تعریف می کند، گیم پلی بازی به عقب برمی شود تا همه چیز دقیقا طبق صحبت های گریوز پیش برود.
حقیقتا استفاده از چنین شیوه ای برای روایت داستان متفاوت است و نمی توانیم نمونه آن را در خیلی بازی ها ببینیم. در این بین بعضی مواقع فرایند بازی قطع می شود و میان پرده های کوتاهی از گریوز و آدم های اطراف او می بینیم. تمامی این میان پرده ها به سبک موشن کامیک ساخته شده اند که این آرت استایل باز هم رنگ و بوی متفاوتی به بازی بخشیده. با این حال، جا دارد به ایرادهای این سبک قصه گویی هم اشاره کنیم. مشکل اصلی این است که گریوز خیلی حرف می زند و تقریبا غیرممکن است برای لحظه ای ساکت شود. حین درگیری های شلوغ و زمانی که در اوج مشاخصه با دشمنان هستید، گریوز همچنان حرف می زند و اطلاعات داستانی را پشت سر هم می گوید. در این مواقع واقعا نمی دانیم باید تمرکز خود را روی دشمنان بگذاریم یا اینکه برای فهم بیشتر داستان به صحبت های گریوز گوش دهیم.
در بخش گیم پلی، Gunslinger از همه نظر یک بازی دیوانه کننده و جذاب است که به راحتی می تواند هر گیمری را سرگرم خود کند. بازی هر چیزی که از یک وسترن می خواهید را در خود دارد؛ اسلحه های متنوع، دوئل، شخصیت اصلی شجاع و خلافکارهای دیوانه، باس فایت، محیط های بیابانی و… که همگی به زیباترین شکل ممکن در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. از لحاظ فرایند، بازی یک جهت تعیین را برای خود در نظر گرفته. Gunslinger از مجموعه لول های خطی و کوچکی تشکیل شده که در ابتدای آن ها با دشمنان ساده و عادی درگیر می شوید، سپس با کمی پیشروی به بخش های سکوبازی و پلتفرمینگ می رسید و در نهایت با یک باس فایت دوئل یا مشاخصه می کنید. در پایان یا حین بازی هم می توانید با استفاده از امتیازاتی که از کشتن دشمنان به دست آورده اید، قدرت ها و اسلحه هایتان را آپگرید کنید. جدا از این، تمامی مراحل بسیار کوچک و خطی هستند و می توانید در زمان کوتاهی آن ها را به پایان برسید. نقطه عطف بازی، گان پلی و مشاخصه با دشمنان است که از نظر من، بهترین بخش کل اثر به همین اختصاص دارد. اکشن های بازی بسیار سریع و بی کله هستند و آنقدر همه چیز درست کنار هم قرار گرفته که برای لحظه ای وقفه در آن نمی افتد. علاوه بر این، ترکیب اسلحه ها با قدرت هایی که دارید - مثل آهسته کردن زمان - باعث به وجود آمدن کمبوهای معرکه ای می شود که نهایت لذت تیراندازی را نصیب تان می کند. مشاخصات بازی آنقدر خوب از کار درآمده که ارزشش را دارد تا همین الان دوباره بازی را تجربه کنید.
اگر تا به حال Gunslinger را تجربه نکرده اید و بعد از خواندن این مطلب می خواهید سراغش بروید، بهتان بگوییم که بازی از لحاظ گرافیکی ناامیدتان نمی کند. در واقع طراحی هنری اثر - به جز میان پرده ها - مشابه آثاری مثل Borderlands کار شده و به همین خاطر، ضعف های آن چندان توی ذوق نمی زند. گفتنی است که نسخه نینتندو سوییچ بازی هم چند هفته پیش از پایان سال میلادی روانه بازار شد.
Gunslinger بخش داستانی طولانی مدتی ندارد و می توانید آن را در یک آخر هفته به پایان برسانید و لذت ببرید. با این حال، با حالت های آرکید و دوئل - جدا از کمپین - می توانید چند ساعتی سرگرم شوید.
منبع: دیجیکالا مگ